.:ساجدین:.

ا

افتتاح قرارگاه خادمین شهدا توسط توسط حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در بهمن ماه 1393








 خادمین شهدا روز یکشنبه مورخ 95/3/16 فرمانده پایگاه به همراه جانشین پایگاه و مسئول امور ایثارگران و تعدادی از اعضای حلقه های قرآنی

 به  همنشینی و هم صحبتی با خانواده شهید شریف اشراف پرداختند .

همچنین از قرآن دستنویس شهید اشراف که شخصا نوشته بودند دیدن کردند .







فرهنگ جهاد و شهادت طلبی از زبان نهج البلاغه


در آموزه های دینی از دو جهاد یاد شده است،یکی جهاد با نفس،دیگری جهاد با دشمن.

جهاد با هوای نفس و تمایلات شیطانی و غلبه بر آن که به عنوان "جهاد اکبر" شناخته میشود،مقدمه جهاد دیگری است و اگر کسی خود ساخته نباشد و بر تمایلات نفس اماره مهار نزند در میدان "جهاد اصغر" هم که رویارویی با دشمن در عرصه نبرد نظامی است،شکست خواهد خورد.

حضرت علی (ع) در یکی از خطبه های جهادی خود،جهاد را یکی از در های ویژه ورود به بهشت میخواند و در خطبه 27 نهج البلاغه میفرماید:

به یقین،جهاد،یکی از در های بهشت است.که خداوند آن را برای دوستان ویژه خود گشوده است و آن،جامه تقوا و زره استوار خدایی و سپر مطمئن پروردگار است.

و در ادامه می افزاید:

پس هر کس از روی بی اعتنایی آن را ترک کند،خداوند جامه ذلت بر او میپوشاند و غرق بلا میشود و به خواری و پستی دچار میگردد و بر قلب او پرده بی خبری زده می شود و بخاطر ضایع ساختن جهاد،حق از او گرفته میشود و محکوم به خواری میگردد.

شهادت آرزوی مردان خداست.

امیرالمومنان (ع) کشته شدن در راه خدا را گرامی ترین نوع مرگ میدانند و میفرمایند:

سوگند به آن که جان فرزند ابوطالب در دست اوست،هزار ضربت شمشیر برایم آسان تر است از مرگ در بستر در غیر راه طاعت خدا."نهج البلاغه.خطبه 123"

سخن امام درباره انس به شهادت مفروف است.آنجا که میفرمایند"اگر حرف بزنم،میگویند:ریا طلب است.اگر سکوت کنم میگویند:از مرگ میترسدولی بدانید که:

به خدا قسم!فرزند ابوطالب،به مرگ مانوس تر و عاشق تر است از کودک شیر خوار به سینه مادرش."نهج البلاغه.خطبه 5"

در یکی از نامه هیش پس از شهادت محمد بن ابی بکر در مصر که لحنی گلایه آمیز از برخی یارانش دارد و از تعلل و سستی آنان در اجرای فرمان حضور در جبهه انتقاد میکند،به روحیه شهادت طلبی خویش چنین اشاره دارد:

به خدا سوگند!اگر هنگام رویارویی با دشمن،آرزوی شهادت نداشتم و خود را برای مرگ آماده نکرده بودم،دوست نداشتم حتی یک روز با این مردم باشم و با آنان رو به رو شوم."نهج البلاغه.نامه 35"

فرهنگ جهاد و شهادت طلبی،از پیامبر خدا(ص) به فرزندان و اهل بیت او رسیده بود.حضرت علی (ع) در گزارشی از زمان پیامبر میفرمایند:

رسول خدا(ص) وقتی که تنور جنگ گرم میشد و مردم قدم پیش میگذاشتند،اهل بیت خود را جلو می انداخت و به وسیله آنان ،اصحاب خود را از حرارت شمشیر ها و نیزه ها حفظ میکرد،عبیده بن حارث[پسر عموی پیامبر] در جنگ بدر شهید شد،حمزه در جنگ احد به شهادت رسید.جعفر طیار در موته کشته شد و کسان دیگری هم بودند که اگر بخواهم نامشان را میبرم،که آنان هم جویای همان شهادت بودند،لیکن گروهی اجلشان زودتر رسید و گروهی به تاخیر افتاد.

"نهج البلاغه.نامه 9"

اللهم الرزقنا توفیق شهادت.


منابع:

نهج البلاغه.

درس هایی از نهج البلاغه.27.جهاد و شهادت طلبی.








سردار جنگ نرم ، شهید دکتر عبدالحمید دیالمه


شهید دکتر عبد الحمید دیالمه نماینده مجلس اول شورای انقلاب اسلامی بود که در ترور دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید و در قم به خاک سپرده شد.


تحصیلات حوزوی را تزد شهید مطهری گذراند و از تحصیلات دانشگاهی او، می توان دکترای دارو سازی در دانشگاه فردوسی مشهد را نام برد.


وی از همان ابتدای ورود به دانشگاه، اقدام به تاسیس کتابخانه اسلامی و جذب افراد مذهبی کرد. جلسات دعای کمیل توسط وی برای اولین بار در سطح دانشگاه برگزار گردید و پس از مدتی در سطحی گسترده‌تر در حرم علی بن موسی الرضا ادامه یافت.


وی در همان سال پیروزی انقلاب به تشکیل مجمع احیاء تفکرات شیعی دست زد. وی از اعضای شورای هفت نفره اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خراسان بود. 


از فعالیت‌های وی در اوایل انقلاب شرکت در جلسات مناظره و بحث با نمایندگان گروه‌های مختلف در دانشگاه و شهر بود. وی از جمله افرادی بود که شدیداً با افکار گروه‌هایی چون مجاهدین خلق مخالفت می‌کرد. وی همچنین از منتقدان نظرات و خطی مشی سیاسی-مذهبی بنی صدر بود. وی مدتها قبل از ریاست جمهوری بنی صدر نسبت به وی نظر مساعدی نداشت و هیچگاه از وی حمایت نکرد. وی گروهی تشکیل داد تا مدارک و اسناد بر ضد بنی صدر و فعالیت‌های وی را گردآوری کنند. وی از جمله افرادی بود که در مجلس با ارائیه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاسی بنی صدر موجب عزل وی شد.


وی در دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم مشهد کاندیدا شد که مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شد و به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب گردید. در شروع مجلس نیز عضو هیئیت رئیسه سنی مجلس بود. پس از آن به عنوان ریاست کمیسیون شوراها در مجلس به ایفای مسئولیت پرداخت.


بخشی از سخنان ایشان درباره صبح شهادت حضرت علی (ع):



زمانی که از این دنیا برویم و چشمان برزخی ما باز ‌شود، چگونگی حالات اجسام را می‌بینیم. این مساله برای آنها که ایمان نیاورده بودند وحشت‌آور و برای آنها که به غیب ایمان داشتند، شادی‌افزا است.


عده ای در محدودۀ همین دنیا هم چشمان برزخیشان باز است و در ایام خاص تغییر حالات اجسام را به خوبی درک می‌کنند. آنان که دستی در مسائل عرفان اسلامی شیعی دارند، به خوبی می‌دانند که حالات کائنات در برخی ایام تغییر می کند.


اگر اکثر ما این تغییرات را نمی‌بینیم دلیل بر عدم وجودِ آن‌ها نیست. زیرا ما خصوصیات، اصوات و انوار مختلف که از حدود خاص دنیایی بالاتر یا پایین‌ترند را درک نمی‌کنیم. به طور مثال، انسان تغییرات بسیار ظریف را معمولا درک نمی کند. مثلا در هنگام زلزله ، لرزش‌های زمین را درک نمی‌کند.ولی چند ساعت قبل از زلزله حیوانات به خوبی لرزشهای زمین را درک می‌کنند و خیلی از حیوانات در شرایط عادی هم این خصوصیات برایشان قابل لمس و درک است.


مانند صبح شهادت علی(ع)، مرغابی‌ها لباس حضرت را گرفتند و از رفتنش به محراب جلوگیری می‌کردند، آن‌ها به خوبی درک کرده بودند که اگر او برود، چه تغییراتی در عالم کائنات در شرف تکوین هست.


اما انسانی که مطابق تعابیر قرآنی «اشرف مخلوقات» هست غالبا تغییرات عالم کائنات را درک نمی‌کند، زیرا در سراشیبی که منتهی به «اسفل السالفین» میشود قرار گرفته است.



برگزیده ای از سخنرانی «در شب ولادت فاطمه (س)» موجود در رایت بیداری5
منبع: موسسه فرهنگی احیای ثقلین


بخشی از سخنان شهید دیالمه درباره حب و بغض به امام علی (ع)


وقتی محیطی مبارز ساز است مبارزه کردن و مبارز بودن در آن مهم نیست.چون زمینه مبارزه در آن فراهم است. در این محیط، مهم این است که شما در چه مسیری مبارز باشی؟ برای چه مبارزه می کنی؟ به خاطر خواست شخصی؟ برای اینکه خشمگین شدم؟مبارزه می کنم برای حب و عشقی که به علی(ع) دارم یا  مبارزه می کنم برای بغضی که به معاویه دارم؟


به طور مثال خوارج همان طور که نقشه کشتن علی علیه‌السلام را می‌ریزند، همان جور نقشه قتل معاویه را طراحی می کنند. اینها بغضی دارند که در سطح این بغض، برایشان علی و معاویه فرقی نمی‌کند، نقشه قتل هر دو را می ریزند.


همین مثال نشان می دهد که بغض معاویه حتماً حب علی(ع) را درون خود ندارد، یعنی اگر در کسی ناراحتی و خشمی نبست به معاویه بود، حتماً دلیلی ندارد که به علی(ع) حب داشته باشد.


اما حب علی(ع) حتماً بغض معاویه را در درون خودش دارد. اگر تولی را نسبت به ائمه شیعی یا نسبت به اسلام داشتید، در کنارش حتما تبری دارید.


گر چه حب علی(ع) و بعض معاویه گاهی نتیجه‌اش به یک جا می رسد، ولی بغض معاویه در اسلام و شیعه به درد نمی‌خورد، این حب علی(ع) است که در اسلام و شیعه به درد می‌خورد.

 


برگزیده سخنرانی «غدیر» و  «صبر، ضابطه حرکت بر صراط مستقیم»
منبع: موسسه فرهنگی احیای ثقلین




وصیت نامه شهید دیالمه



"همین الآن هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند.


زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد...


همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند و همه می‌گفتند که این مطالب را نباید بگویی، معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم...


همین الآن افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست ولی متاسفانه نمی‌توانم کاری کنم.


فقط می‌توانم به اندازه یک رأی مخالف به آنها بدهم، کار دیگری نمی‌توانم بکنم.


یکی از نمونه هایش را که می‌توانم به شما بگویم و آن هم آقای موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی.


اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است.


البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع کنید به روزنامه می‌بینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند.


این ها را من از دید حزب نمی بینم... مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند.


موضع‌گیری‌های روزنامه در بعضی از موارد، کم و بیش موضع‌گیری‌های روزنامه امت (منظور روزنامه دکترپیمان) است.


به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ می‌کند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمی‌نویسد.


بروید روزنامه‌های آن زمان را ببینید.


اگر شما یک خط در روزنامه، قبل از سالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض می‌کنم.


بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق.


سرمقاله‌ای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که این‌ها اختلاف انگیز است.


یک شب که من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند.


گفت ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمی‌خواهیم شیوه‌های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم.


البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا می‌گویم والا معنایش این نیست.


برداشتش این بود که شیوه‌های آناکرونیستیکی یعنی این‌که ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی.


مثلا اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الآن هم یک کاشانی و مصدق طراحی کنیم.


برداشتش از این لغت این بود.


اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبت‌ها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفاله‌های او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش می‌گوید اینها مثل مصدق می‌خواهند رفراندم انجام دهند و این اندازه مصدق را می‌کوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند.


البته ایشان سابقه‌های قبلی هم در گروه‌های منفی داشته است. از جمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان و سامی1 و او همه در گروه نخشب2 بودند، بعد از آنجا جدا شدند، پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد، سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقل هستم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقا در داخل روزنامه [جمهوری اسلامی] هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است...


علاوه بر موضعگیری ایشان من موضعگیری خانمش را هم نمی پسندم.


نظر من نیست نظر اسلام است. یک مشت مزخرفاتی را بهم بافته به اسم اسلام... او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد معلوم نیست.


هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن می شود، مخصوصاً اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه می‌کنند!


در تلویزین می‌آید در مورد مسائل زن بحث می کند.


الآن با این شخصیت‌ها چه می شود کرد؟


 وقتی الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟


 هرچه هم داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد.


مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.